-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 مرداد 1394 12:04
تمام ترسم از این است که یک شب، بخواهی به خوابم بیایی،! و من، مثل هرشب "بیدار" در "" فکر تو باشم ""... .
-
رد پایت....
دوشنبه 5 مرداد 1394 09:19
تَفـ ـآوُتــ ـ رآ بِبـ ـین ! تــو اَز کِنـ ـارِ مَـ ـن بـی تَفــ ـآوُتــــ عبـــ ـور میـــکُنـی وَ مـ ـَن وَقــ ـتی رَدِ پآیَتـــ رآ میبینَمـ بُغــض میکُنَمـ...!!!
-
مثل همیشه....
پنجشنبه 1 مرداد 1394 17:11
باز هم مثل همیشه که تنها میشوم دیوار اتاق پناهم میدهد ... بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مرداد 1394 16:59
چقدر سنگین است تکلیف " نبودن هایت "....
-
بی حضور دستهای گرم تو دست هایم را نمیخواهم دگر....
پنجشنبه 1 مرداد 1394 16:45
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد گونههای خیسمو دستای تو پاک میکرد حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب چرا بیصدا شده لب قصههای خوب من که باور ندارم اون همه خاطره مرد عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده انگار از اون بالاها گریههامو ندیده ....
-
جا ی دست هایم جا مانده .....
پنجشنبه 1 مرداد 1394 16:41
گذشت.... اما بدان بعد از من هرکس را که از پشت در آغوش بگیری در گودی کمرش شکمی را احساس خواهد کرد که من " دستهایم را روی آن جا گذاشته ام "....
-
راستی دستهایمان چقدر به هم می آیند....
شنبه 20 تیر 1394 09:58
فشار آرام دستهایت را دوست دارم ؛ وقتی که مردانگیت را به رُخ انگشتانم می کشی ... . . . تڪیـﮧ گـآهَم بآش ! میخـوآهَم سَنگـینی نِگـآه ایـن مَرבمِ حَسـوב شَهـر رـآ تـو هـَم حـِس کنـی ایـن مَرבم نمیتَـوآننـَב ببیننَـב בست هآیِمـآن تـآ این اَنـدآزه بِہم می آینـב !
-
لعنتی....
شنبه 13 تیر 1394 16:58
هی فلانی!!! تمام لحظه هایی که سرگرمی ات بودم... زندگی ام بودی...
-
خاطره هات منو خسته ام کرده....
شنبه 6 تیر 1394 16:37
غیرت دارم روی خاطراتمان.... برای هرکسی تعریفشان نمیکنم... تو فقط مرد باش و انکارشان نکن...
-
امید های من...
شنبه 6 تیر 1394 16:28
آدامس های EXIT هندوانه ای را بخاطر داری؟؟ همان هایی که من بی تو و تو بی من نمیخوردی این ها همان اگزیت هایی است که از وقتی رفته ای سهمت را نگه داشته ام...این ها امید های من هستند امید به این که روزی برمیگردی و این اگزیت ها را که سهم توست دوباره کنار من میخوری....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 تیر 1394 09:09
گفتند:گرسنگی نکشیدی عاشقی یادت بره...! روزه گرفتم تا فراموشت کنم اما... شدی دعای افطار و حاجت سحرم....
-
چطو میتونم....
پنجشنبه 4 تیر 1394 17:43
-
میخواست نمانم...
چهارشنبه 3 تیر 1394 10:25
تکیه داده بودم به قفسه ی سینه اش..دنیا هنوز جای ِبی امنی بود برایم.سعی می کرد به گوشم و بعد به دلم بفهماند که نباید به هیچ چیز ِ آینده فکر کرد،و نمی دانست که من سال هاست به آینده فکر نمی کنم .خندیدم .شبیه ِوقت هایی که می ترسیدم از تنهایی و بعد از ورم کردن ِچشم هام از گریه،هیستریک می خندیدم .تکیه داده بودم به قفسه ی...
-
یادش بخیر
سهشنبه 2 تیر 1394 19:08
یادش بخیر... میکشیدی دست بر لبهایم "میخندیدم" میکشیدم دست بر لب هایت "میخندیدی" و بعد مثل کسی که دنبال بهانه ای برای بستن چشم هایش باشد سر بر شانه ی همدیگر غرق آرامش میشدیم...
-
دانه دانه...
سهشنبه 2 تیر 1394 18:18
تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
-
نمیدانم...
سهشنبه 2 تیر 1394 18:13
نمیــــــــــــــدانم چگونه گم شد… در شــــــــــهری که … تمام خیـــــابانهایش را با هم گشتیــــــــــــم…
-
ازم جداش نکن....
سهشنبه 2 تیر 1394 18:03
خدایا اروم میگم بین خودمون بمونه...... . . . . . . . . . ازم جداش نکن
-
هیس...
سهشنبه 2 تیر 1394 17:21
هـیـــس ! بیـــن خودمان باشــــد .. × من هنوز تـ ـو را یـواشکی دوست دارم ×
-
پیراهن نوک مدادی...
شنبه 30 خرداد 1394 09:39
چقدر پیراهن های مردانه پشت ویترین مغازه ها قشنگند... تو را که در آن ها تصور می کنم وسوسه خریدنشان به سرم می زند... می بینی؟ فقط مانده بود این ها نبودنت را به رخم بکشند که کشیدند...
-
تنهام...
شنبه 30 خرداد 1394 09:36
برای یک ماه نبودنت را "سکوت " میکنم... افطار با یک "عکس" سحر با یک "خاطره" .... گناه" شکستن "روزه های امسالم پای" تو" این" رمضان" باید هرروز غمت را "بخورم "....
-
برایت زنده میمانم....
پنجشنبه 28 خرداد 1394 10:17
مـــــادر بزرگ خیال می کند هرچـه بیشتر برایش قــرص بنویسند بیشتر زنـــــده می مانـد ! مثل من .. کــه خیال می کنـم هر چـه بیشتر برایت گریه کنم !!
-
دلتنگم...
پنجشنبه 28 خرداد 1394 09:56
دل تنگم ... هم چون کودکی که با گریه سراغ پدرش را میگیرد واطرفیانش با اینکه حقیقتی را میدانند او را به آغوش میکشند و آرام دم گوش میگویند: "غصه نخور می آیـــــــــــد...می آید..."
-
دروغ...
پنجشنبه 28 خرداد 1394 09:50
دروغ بـه خـوردمـان دادنـد دیــروزی هـا ... امــروز دلـღـی بــه دلـღـی راه نـدارد ! بغـ ـل کـن زانــویت را " مـحکــم " ؛ امشبــ ـ ـ را هــم بـا " بغــ✘ــض " بخوابـ ـ ـ ...
-
دوام...
پنجشنبه 28 خرداد 1394 09:48
شـب کـه میـشود ... نــبـودن هـایـت را زیـر بـالـشـم مـیـگـذارم و شجـاعـتـم را زیـر سـوال مـیـبـرم ...! دوام مـی آورم تـا فـردا ؟
-
هیچ کس اندازه من عاشقت نمیشود...
پنجشنبه 28 خرداد 1394 09:42
ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ ! ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ . ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ ﺷﺪ . ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ! ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺘﯽ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ! ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯽ ! ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ ، ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . . .
-
قلبم هنوز دخترانه میتپد...
پنجشنبه 28 خرداد 1394 09:38
برای خودم مردی شده ام بی صدا گریه میکنم این روز ها در سکوتی سخت ای دنیا مواظبم باش قلبم هنوز دخترانه می تپد . . .
-
جهنم
پنجشنبه 28 خرداد 1394 09:32
خـواسـتـم بـگـویــم بـه جــهـنـم کـه رفــتـی ... دیــدم واژه ی بــهـتـری هــم وجـــود دارد ! " بـه هــمـیـن روزهــای مـــن کـه رفــتـی "
-
میشناسمت...
پنجشنبه 28 خرداد 1394 09:25
من مردی را میشناسم که تمام دو راهی های من را ترمز میکند و آیینه اش را تنظیم میکند درست روی "نگاه من"... سبز که میشود تمام قرمز ها را رد میکند!! اما...هنوز باور ندارد که من از آنچه در آیینه میبیند به او "نزدیکترم"...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 خرداد 1394 08:45
مــُحــکــَمـ راهـ بــــرو دختر ... تـــو عـــآشـِـق شـُــدے ... جَــنــگـــیـــدے و ...حــالا.. تـَــنــهــایـــے! سَـــرتـــو بِـــگــیـــر بـــالا ... اون لــیـــاقـــتــ جـَــنــگــیـــدن نـــداشــتـ..
-
باز هم دوستم داری؟؟؟
چهارشنبه 27 خرداد 1394 18:05
فکـــــر تنـــــ ـــــم را ; از ذهنـــــت بیـــ ــرون کـــــن ...! تنهـــــا لحظــــــ ـــه ای !!! حالـــــادوبــ ـــاره بگـــــو ... بـــ ـــاز هــــــــم دوستــــــ♥ــــم داری ..........؟!!!