کسی که این وبلاگ بخاطرش متولد شد به سادگی یک لبخند همه چیز را تلخ به پایان برد...
کسی که این وبلاگ بخاطرش متولد شد به سادگی یک لبخند همه چیز را تلخ به پایان برد...
اینجا آرامگاه بغض های کهنه است
کمی سکوت...
اگر بیدار شوند درد دارند لعنتی ها…
سمان
چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 17:37
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند..
این عشق ماندنی
این شعر بودنی
این لحظههای با تو نشستن
سرودنیست
این لحظه های ناب
در لحظههای بی خودی و مستی
شعر بلند حافظ تو
شنودنیست
بونی؟ نمیدونم والا.اشکال نداره مملکت مهندسم لازم داره.
چی بگم وبلاگ ب این بزرگی خودت بخون متوجه شو خخخخ
سلام وبلاگت ک هرچی بگم کم گفتم.خیلی خوشگله موفق باشی
سلام خوبین.
دو کلمه اخرو متوجه نشدم