تمام لحظه هایی که سرگرمی ات بودم...
زندگی ام بودی...
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم، که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه. دورها آوایی است، که مرا میخواند..
مرسی از حضور گرمت سحر جوننننمنم یه آبجی دارم از خودم کوچیک تره سحر اسمشه....دلم براش تنگ شده...تو که پی ام میدی انگار خواهر خودمه...
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند..
مرسی از حضور گرمت سحر جونننن


منم یه آبجی دارم از خودم کوچیک تره سحر اسمشه....دلم براش تنگ شده...تو که پی ام میدی انگار خواهر خودمه...